مطب روانشناسی

دکتر محمد راه رخشان


روان درمانی . مشاوره . زوج و خانواده درمانی








رواندرمانگر یا روانشناس بالینی



روانپزشک، روانشناس بالینی و متخصص مغز  و اعصاب (نورولوژیست)







از دانشگاه روانشناسی فارغ التحصیل شده است. در طول نیمه اول تحصیل (کارشناسی) در زمینه هایی مانند  شكل گیری روان (عقل، فكر، احساس، انگیزه، یادگیری، رفتار و سلوك اجتماعی)  آشنایيی علمی كسب ميكند،  نحوهی فعالیت روان سالم و راههای تغییر و تاثیرگذاری بر آنرا ميآموزد.

در طی دوره دوم دانشگاهی كه با مدرك دیپلم یا کارشناسی ارشد به پایان ميرسد، هر روانشناس می تواند در زمینههای روانشناسی بالینی، روانشناسی پرورشی و یا روانشناسی صنعتی تحصیل کند .كسی كه روانشناسی بالینی تحصیل می کند در طی این دوره با انواع بیماريها و اختلالات روانی و شیوههای مداوی آنها آشنایی ميیابند و ميتوانند پساز فارغ التحصیل شدن بعنوان روانشناس بالینی کار بکند.

مرحله دکترا برای کار بعنوان رواندرمانگر نیست بلکه اعتبار علمی  دانشگاهی است.

تحصیل در مرحله دکترا برای کار بالینی بعنوان رواندرمانگر نیست بلکه دکترا یک اعتبار علمی  دانشگاهی است.

روانشناس بالینی بایدبعد از دوره کارشناسی ارشد بمدت سه الی پنج سال دیگر نیز دوره تخصصی خود را در یکی از شاخههای رواندرمانی طی کند تا بتواند  بعنوان روانشناس روان درمانگر پروانه کار در مطب را بگیرد.


روانپزشک


نگاه روانپزشك به اختلالات روانی از بیولوژیکی است. روانپزشك از دانشگاه پزشكی فارغالتحصیل ميشود. در طول تحصیل پزشکی  جسم و کارکردهای آن،  راههای مداوی بیماريهای جسمی را  به كمك دارو ميآموزد – ولی از اختلالات روانی و ساختارهای روانی  بندرت اطلاع كسب ميكند. پساز فارقالتحصیل شدن از رشته پزشكی چند سال در آسایشگاههای روانی کار ميكند. در طی این دوره تخصصی به كسب دانش پیرامون پیدایش و چگونگی پیشرفت بیماريهای روانی و روحی از دیدگاه بیولوژیک ميپردازد و راههای مداوی آنها را  به كمك دارو (دارودرمانی)  فراميگیرد.  برای كار بعنوان   «پزشك رواندرمانگر»  روانپزشك باید بعد از این مراحل مانند روانشناسان رواندرمانگر دوره تخصصی خاص 3 الی 5 ساله در رواندرمانی را بگذراند تا بتواند عنوان پزشک رواندرمانگر پروانه كار در مطب را بگیرد.






رواندرمانی روشی علمی تخصصی است برای  تغییر  و تخفیف اختلالات روانی و کارکردهای روان  توسط  متدها و اقدامات شناخته شده در این رشته برای کمک به رفع اختلالات تفكر، آگاهی و ذهن، احساس، هیجانات و انگیزه و همچنین تقویت و  تغییر در توانمندیهای روان مانند دریافت حسی از محیط و تاثیر بر آن.

بعنوان اختلالات روانی، میتوان از اختلالات اضطرابی، اختلالات افسردگی، اختلالات جنسی و هویت جنسی،  اختلالات شخصیتی، اختلالات خواب، اختلالات سازگاری با محیط و غیره نام برد.

رواندرمانی برای کمک به رفع و تخفیف  اختلالات روان تنی نیز بكار ميرود، یعنی برای بهبود و تاثیرگذاری بر اختلالاتی كه به شکل دردها و رنجهای جسمی هستند ولی منشاء روانی دارند. مانند سردردهای مزمن (مثلا میگرن)، اختلالات دستگاه گوارشی و تنفسی، درد کمر و عضلات و از این نوع ؛ بدون اینكه برای آنها علتی مانند آسیب جسمی وجود داشته باشد.

رواندرمانی در اساس از شیوهای شناخت و تشخیص و تاثیرگذاری علمی درست شده است و رشته ای تخصصی است برای تغییر در روندهای کارکرد روان انسان بعنوان چیزهایی که  اختلالات روانی و دردها و اختلالات جسمی را درست کرده و پایدار نگه می دارند.  

می دارند.  


بطوركل رواندرمانی شیوهای است برای كمك به آندسته از افرادی كه توان درک و فهمیدن اینرا دارند که از مشکلات روانی  خود رنج میبرند و با قصد و انگیزه کمک به خود به رواندرمانی مراجعه میکنند و توان مقابله با آزردگی روانی را از دست ندادهاند. همچنین رواندرمانی  شیوهای است برای رشد و از بینبردن چیزهایی كه رشد انسانی فرد را محدود ميكنند.

دررواندرمانی و یا  روانشناسی بالینی الگوهای تخصصی مختلفی وجود دارند نظیر روانكاوی، رفتاردرمانی، روانشناسی عمقی نگر و غیره. اساس كار در تمام این الگوهای مختلف تشکیل شده است از تشخیص نوع اختلال، شناخت عللی كه آنرا بوجود آورده است، شناخت چیزهایی که باعث پابرجاماندن اختلال ميشوند و طرح ریزی مناسبترین شیوه تاثیرگذاری بر آن اختلال استوار است.

در این رابطه رواندرمانگرانی که با الگوی رفتار درمانی و رفتاردرمانی شناختی کار میکنند با استفاده از فنون مصاحبه بالینی، تستهای روانشناسی، تمرینهای متعدد و آزمایش های لازم  و اقدامات روانشناختی که برای تشخیص صورت میگیرد، آگاهی و شناختهای ضروری  و لازم  را نیز بسیار روشن به مراجع کننده میدهد و طبق برنامه درمانی که با همیاری مراجع صورت میگیرد به مراجع در برطرف كردن اختلالات و ناراحتيهای روانی و بهثبت رساندن رفتارهای جدید یاری می رسانند.  در مواقعی كه نیاز به درمان دارویی نیز باشد، رواندرمانگر و روان پزشك باید در یك برنامه مشترك با هم قرار بگیرند و در پیشبرد برنامه درمان با یکدیگر همکاری كنند.


طبق آمار رسمی سازمان بهداشت جهانی علت و زمینه ساز بیشاز نیمی از بیماريهایی که بخاطر آنها به مطب های پزشکی مراجعه می شود ناراحتيهای روانی است، یعنی زمینه هایی كه در درازمدت با اختلال در كاركرد طبیعی بدن مشكلات و دردهای جسمی را بوجود ميآورند.

اختلالات روانی به اندازه بیماريهای دیگر مهم و حقیقی هستند.  اختلات روانی را نمی شود از بیماری های جسمی جدا کرد ، همانطور که جسم و روان  (یا روح) جدایی ناپذیر هستند.

طبعا هرنوع فشار روانی را نميتوان بیماری و یا اختلال خواند، و كمتر كسی به محض برخورد با یك فشار روانی فورا به رواندرمانی رجوع ميكند.  یعنی هركس ابتدا مدتی را به مدارا با فشار روانی و آزردگی خود ميپردازد و فقط هنگامی آن آزار روانی  دائمی و تکرارشونده میشود واز توان تحمل فرد خارج میشود فرد بدنبال كمك از افراد متخصص ميرود. مانند زمانی که كسی سرما ميخورد. ابتدا سعی ميكند با استفاده از ویتامینهای لازم، مصرف نوشیدنيهای گرم و استراحت، به بهبود خود كمك كند؛ ولی اگر در عرض دو الی سه روز بهبودی حاصل نشد به پزشك معالج خود رجوع ميكند. اولین قدم به سمت بهبودی و تسلط یافتن بر فشار روانی نیز همینطور است.

تشخیص اینكه چه زمانی مراجعه به رواندرمانی ضروری است به عهده خود فرد است، یعنی زمانی كه فرد نیاز به كمك تخصصی را احساس ميكند.  به این معنی است كه افرادی به روانشناس رجوع ميكنند كه توان تشخیص دارند و ميدانند مسالهای دارند و برای تغییر آن نیاز به کمک تخصصی دارند.



رواندرمانی   


متخصص مغز و اعصاب

(نورولوژیست)

مانند روانپزشك از دانشگاه پزشكی فارغ التحصیل شدهولی دوره تخصصی خود را در بخش مغز و اعصاب گذرانده است . این دسته از متخصصین در زمینههای اختلالات اورگانهای مغز و سلسله اعصاب تخصص ميگیرند و با بیماريها و اختلالات روانی تنها از نظر تاثیر اختلالات جسم بر روان آشنا ميشوند و طبعا با دارو و عملهای جراحی و شیوههای توانسازی برای مداوای اختلالات ارگانیک مغز و اعصاب کار می کنند. رواندرمانی اختلالات روانی در این حوزه کاری قرار ندارد.